محل تبلیغات شما



اگر در محل کار عقربه های ساعت اتاقتان سنگین حرکت می‌کنند، یا ثانیه‌ها هرگز به پایان ساعت اداری نمی‌رسند و یا اصلا دلتان نمی‌خواهد ارباب رجوعی به سراغتان بیاید، متاسفانه باید بگویم شما از کارتان استعفا داده‌اید. درست است که شما استعفای قانونی و اداری نداده‌اید ، اما دچار استعفای عاطفی (Emotional resignation) شده‌اید.در تعریف استعفای عاطفی گفته می شود که فرد همچنان کارمند اداره یا شرکت به حساب می آید اما دیگر هیچ انگیزه ای برای کار کردن ندارد. چنین فردی هر روز کیفش را بر می دارد و می رود پشت میزش می نشیند بدون اینکه پیشرفت و یا پسرفت سازمان برایش مهم باشد .کمترین پویایی و هیجان نسبت به شغلش در چشمانش دیده نمی شود و تلاشی برای بهبود اوضاع نمی کند.یک فرد بی تفاوت و منفعل نسبت به امور کاری که فقط حضور فیزیکی دارد. چنین کارمندی کارش را دوست ندارد و علاقه ای به پیشبرد نشان نمی دهد و به قولی کارش را متعلق به خودش نمی داند . در این نوع از استعفا، اسم فرد هنوز در لیست بیمه و حقوق سازمان وجود دارد. هنوز صبح ها و عصرها ساعت ورود و خروج خود را ثبت میکند اما ارتباط عاطفی خود را با مجموعه خود قطع کرده است. دیگر دغدغه اش رشد و پیشرفت سازمان نیست. دیگر با پوشیدن لباس فرم سازمان احساس غرور نمیکند. در سازمان هست اما دیگر در سازمان حضور» ندارد . پدیده استعفای عاطفی» مشکلی است که دامنگیر فضای کاری امروز ما شده و به نظر میرسد که اگر به آن توجه نکنیم، این مشکل میتواند اثرات جبران ناپذیری بر روی بازدهی سازمان داشته باشد.برای درک مفهوم استعفای عاطفی شاید بتوان عبارت معادل طلاق عاطفی (Emotional Divorce ) را به کار برد. در طلاق عاطفی هم هیچ برگه‌ای مبنی بر جدا شدن رسمی زن و شوهر از هم امضا نشده است و شاید زن و شوهر هنوز هم زیر یک سقف زندگی کنند اما دیگر هیچ انگیزه‌ای برای زندگی مشترک ندارند و نسبت به هم بی تفاوت می‌شوند.دلایل متعددی برای استعفای عاطفی قابل شمارش هستند، دلیل اول مساله شیرین پول است؛ اگر کارمندی به اندازه ای که حق خودش می داند، حقوق دریافت کند دچار بی انگیزگی نمی شود. دلیل بعدی، تبعیض، سم کشنده انگیزه هاست، مدیران محترمی که به هر دلیلی فقط به عده ای خاص بها می دهند، به خوبی می دانند نتیجه اش از دست دادن بقیه کارکنان است.عدم تناسب شغل و رشته تحصیلی علاوه بر کاهش کیفیت خروجی کار بی انگیزگی را هم می تواند در پی داشته باشد. بی‌علاقگی به شغل تحمیلی دلیل بعدی ایجاد استعفای عاطفیست که مدیران محترم گاهی بر اثر لجبازی و یا عدم شناخت کافی با دست خود سازمانشان را به سمت نابودی سوق می دهند. نداشتن اطلاعات و یا عدم تناسب توان شخص با وظیفه محوله هم می تواند بی انگیزگی در محیط کار را سبب شود.چنین کارمندی پس از چندی، سرخورده و دده می‌شود و اگر نتواند به‌طور رسمی و قانونی استعفا کند و شغل و حرفه خود را برای همیشه تغییر دهد، به استعفای عاطفی رو می‌آورد.راه‌های زیادی برای درمان استعفای عاطفی و یا پیشگیری از آن وجود دارد ، جابه‌جایی و تغییر سمت همواره هیجانی را به همراه خواهد داشت که گاه منفی و گاه مثبت است که در هر حال فرد را مجبور به تکاپو خواهد کرد.مرخصی و فاصله گرفتن از محیط کار که همیشه سبب تازگی روحیه افراد می شود که اگر مسافرتی هم در آن گنجانده شود، تاثیرش بیشتر است.گماشتن افراد در کارهایی که تخصص و علاقه بیشتری دارند، برقراری ارتباط دوستانه و عاطفی میان مدیران و کارمندان، احترام گذاشتن به شخصیت کارکنان و کارمندان، رعایت تناسب میان شایستگی‌ها و دستمزدها، ت‌های تشویقی، فراهم آوردن امکان تنوع شغلی برای کارمندان، و راه‌کارهایی از این قبیل می‌تواند کارکنان را به سازمان، دلگرم کند و پدیده استعفای عاطفی را کاهش دهد.


استعفا یکی ازنقطه‌های عجیب درزندگی شغلی هر انسان است لحظه‌ای که تمام تلاش وساخته‌ها وخاطره‌ها رادریک اتاق رها میکنی،کیفت را برمیداری و از ساختمانی بیرون می‌آیی که هفته‌ها،ماهها و سالها،بهترین بخش روزت را در آنجا گذرانده‌ای.اما امروزه در کنار استعفای قانونی»که با نامه نگاری و تسویه حساب‌ و غیره همراه است،شکل دیگری از استعفا پدید آمده که به آن استعفای عاطفی»میگویند. در تعریف استعفای عاطفی چنین بیان می‌شود که فرد همچنان کارمند اداره یا شرکت به حساب می‌آید اما خودش دیگر هیچ انگیزه‌ای برای کار کردن ندارد.چنین فردی هر روز کیفش را بر می‌دارد و میرود پشت میزش مینشیند بدون اینکه پیشرفت و یا پسرفت سازمانش برایش مهم باشد. .اگر دور و بر خود را نگاه کنید کارکنان زیادی را می‌بینید که از کار خود راضی نیستند اما گزینه دیگری هم ندارند ماههاست استعفای عاطفی داده‌اند اما هنوز در محل کار حاضر میشوند.


تا چند دهه پیش خبری از اینترنت و فضای مجازی نبود ولی الان پای ثابت همه زندگی هاست. در هر خانه ای حداقل چند  وسیله متصل به اینترنت می توان پیدا کرد و عضویت در شبکه های اجتماعی به صورت یک عادت پس از خریدن موبایل درآمده و شبکه های اجتماعی  به منبع اصلی اخبار مخاطبان تبدیل شده اند .
فضاي مجازي، دست آوردي شگرف است كه مي توان با استفاده از آن به بسياري از نيازهاي جامعه پاسخ داد به شرط آنكه شيوه درست استفاده كردن از آن را بلد باشيم.  آشنا نبودن خيلي ها با اين فضا و ضعف فرهنگ استفاده از آن موجب بروز برخي رفتارهاي ناپسند و ناهنجار شده و زمينه را براي شيوع و بروز انواع و اقسام اين رفتارها فراهم كرده است. ما الان در روزگاری زندگی می کنیم که فضای مجازی و رسانه های اجتماعی غرور و اعتماد به نفس کاذب در افراد ایجاد می کند و نسلی از شبه خردمندان را به وجود آورده است که در تمام زمینه ها اظهار نظر می کنند و خود را دانای کل می پندارند بی آن که تخصص چندانی داشته باشند. احتمالا شما هم با این مورد در مهمانی ها مواجه شده اید که وقتی صحبت از ت می شود همه صاحب نظر هستند ، یا زمانی که از اقتصاد صحبت می شود عده ای کارشناس اقتصاد شده و نظریات نابی ارائه می دهند، در همان زمان اگر در مورد نحوه بازی یک تیم ورزشی باشد همه به عنوان متخصصین علم ورزش از اشتباهات مربیان و داوران می گویند .
حجم زیاد و سرعت بالای انتقال اطلاعات در فضای مجازی باعث می شود که حاضرین در این فضا متاسفانه چیزهای کمی در مورد جهان پیرامون خود و اتفاقات واقعی آن می دانند وتمام اطلاعات آن ها مبتنی بر مطالب ارائه شده در شبکه های اجتماعی است و  با ساده انگاری تصور می کنند بسیار می دانند تا جایی که ما شاهد ظهور نسلی از شبه دانشمندان به وسعت اقیانوس اما به عمق یک بند انگشت هستیم. این حجم از اطلاعات درست و غلط گاهی باعث می شود حتی دانایان هم به خاطر ظاهر مطلب فریب  بخورند و قدرت تشخیص درست از نادرست را از دست بدهند و در حوزه غیر تخصصی شان گرفتار توهم شوند و به همین دلیل است که خطر  توهم دانش این روزها بسیار جدی شده است و هرکس می تواند با آسمان ریسمان بافتن وتحریف واقعیت ادعای دانایی کند و کمتر کسی هم در صدد تحقیق بر می آید تا انطباق یا عدم انطباق مطالب ارائه شده با واقعیت را بسنجد .
توهم دانش دو سطح دارد. سطح اول حالتی است که ما مطمئن هستیم آنچه خوانده ایم یا دیده ایم ۱۰۰ درصد درست است. اما در سطح دوم که خطر آن بیشتر است ما فکر می کنیم خیلی بیشتر از چیزی را که یاد گرفته ایم بلد هستیم.یعنی در تخمین دانش و مهارت خود درباره یک موضوع هم دچار اشتباه می شویم.
مقصر اصلی توهم دانش ما هستیم که در انتخاب منبع درست یادگیری اشتباه می کنیم و باید با  کنترل ورودیهای ذهنمان دست به انتخاب های بهتری بزنیم  و دقت کنیم که وجود هر کانال آموزشی یا مطلب و خبر در تلگرام یا اینستاگرام و . دلیلی برای درستی آن نیست.
برای تغییر این وضعیت، به عزم عمومی نیاز هست اما خبری از این عزم نیست، چرا که به نظر می رسد بیشترِ آن‌هایی که باید اراده کنند متاسفانه خودشان هم دچار توهم دانش شده اند .


مراسم ترحیم در تمام دنیا مرسوم بوده اما در جامعه ما به چند دلیل عمده از جمله ترس از قضاوت دیگران از مسیر درست خود خارج شده است

 

حوادث و اتفاقات زیادی در زندگی ما اتفاق می‌افتد که هر کدام از آنها اثرات گوناگونی بر زندگی ما می‌گذارند. یکی از این اتفاقات مرگ بستگان است که برای بازماندگان بسیار سخت و غمناک است. افرادی که درد یا غم از دست دادن عزیزی دارند به انجام دادن دو کار نیاز دارند: یکی تخلیه هیجانی و دیگری برگزاری مراسم سوگواری که به نوعی یک فرآیند اجتماعی بوده و باعث همدردی افراد دیگر با شخص سوگوار می‌شود. هدف از برگزاری مراسم سوگواری این است که با قرائت فاتحه و تلاوت قرآن، خواندن نماز و دعای دسته جمعی باعث شادی روح فردی که فوت کرده است بشوند.

مراسم سوگواری در همه دنیا مرسوم بوده اما در جامعه ما به چند دلیل عمده از جمله ترس از قضاوت دیگران از مسیر درست خود خارج شده است. برگزاری مراسم ترحیم در گذشته‌های نه چندان دور، بسیار ساده و بی آلایش برگزار می‌شد و عزاداران از مهمانان با چای و خرما و حلوا پذیرایی می‌کردند، اما امروزه آنقدر در ظواهر برگزاری یک مراسم ختم غرق شده‌ایم که اصل کار را فراموش کرده‌ایم. در واقع این بازماندگان هستند که می‌خواهند از هر فرصتی برای با آبرو نشان دادن خودشان استفاده کنند، غافل از اینکه مجلل برگزار کردن مراسم ختم نه تنها باعث جمع شدن آبرو نمی‌شود بلکه صرف هزینه‌ها در جای نادرست جلوی خیر و برکاتی که آن دنیا می‌تواند نصیب فرد فوت شده بشود را هم می‌گیرد.

چقدر خوب است که به جای اینکه افراد این همه هزینه را صرف برگزاری چنین مراسمی کنند، هزینه‌ها را در جایی صرف کنند که به جامعه سود برسد. البته منظور این نیست که مراسمی گرفته نشود بلکه مراسم در حد مطلوب لازم است که برگزار شود.

در این راستا به منظور کاهش هزینه‌های اضافی مراسم ترحیم و عزاداری و حذف تشریفات زائد با حذف هزینه‌هایی همچون ناهار و شام و گل و بنر و . می‌توان با انجام هزینه در کارهای عام المنفعه ضمن مشارکت در یک کار خیر ثوابی را نیز به روح درگذشتگان نثار کرد.

به نظر می‌رسد جامعه امروز به کمپین‌ها و حتی قانون‌های این چنینی بسیار نیازمند است چرا که فرهنگ تجمل گرایی و مصرف گرایی جای خود را به ساده زیستی داده است و باید توجه کنیم که هدف از پولی که برای فرد فوت شده خرج می‌کنیم این است که به او خیرات برسد و اوضاعش بهتر شود و می‌توان این پول را به جای اینکه هزینه سالن و غذا کنیم در مواردی همچون صدقات جاریه در ساخت مدرسه، آزادی زندانیان جرائم غیرعمد، کمک به بیماران و حوزه سلامت، احداث مدرسه یا مسجد یا کتابخانه یا تجهیز کتابخانه، تامین هزینه تحصیل دانش آموزان یا دانشجویان نیازمند و . صرف کرد و خانواده‌های عزادار را تشویق کرد تا به تناسب نیاز منطقه، شهر و محله، نسبت به گسترش این فرهنگ دینی و خدایی اقدام کنند.

ناگفته پیداست که برخی فاتحه‌ها و رحمت‌ها به روح درگذشتگان، مستمر و دائمی است و نه تنها عواید معنوی آن نصیب روح عزیز از دست رفته می‌شود بلکه در این دنیا نیز حیات تازه‌ای به برخی از خانواده‌ها می بخشد.
 


با سلام و تبریک عید سعید غدیر و روز خبرنگار خدمت دوستان عزیز عارضم که اینجانب در حال همکاری با پایگاه خبری تخصصی کشاورزی و منابع طبیعی هستم که علاقه و تمایل به انتشار اخبار تخصصی در حوزه کشاورزی، منابع طبیعی، محیط زیست، روستاییان و عشایر، آب، و هواشناسی»را دارد لذا از بزرگواران تقاضا میکنم در صورتی که تمایل به انتشار اخبار تخصصی در حوزه کشاورزی در این پایگاه خبری را دارند از طریق ایمیل DAEMI82@YAHOO.COM مراتب را اعلام فرمایند .
بیمه تکمیلی درمان یکی از بیمه هایی است که به وقت بیماری به کار می آید. اول اینکه هزینه های درمان را پوشش می دهد تا بتوانیم با خیال راحت روند درمان را پیگیری کنیم و ثانیاً اینکه وقتی بیمه تکمیلی داریم کیفیت خدمات درمانی که قابل دریافت است بهتر بوده و می توانیم از بیمارستان ها و کلینیک ها و مراکز درمانی خصوصی هم استفاده کنیم اما با وجود آنکه هر ماه هزینه‌ای را بابت بیمه‌های تکمیلی پرداخت و انتظار داریم که این بیمه در شرایط بیماری به داد ما برسد، کارکرد

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کارشناسی ارشدپیام نور بابل-باباجان تبار سیستم های دانش آموزی سناد ، دانا و امین